واعظ سبزوارى-

يكى از نكات قابل تامل درباره قيام مسجد گوهرشاد (۱۸ الى ۲۲ تيرماه ۱۳۱۴) نقش آفرينى علماى غيربومى در اين قيام است. به عنوان مثال بهلول واعظى از اهالى سبزوار بود كه در شهر و روستا هاى كشور منبر مى رفت و از اين طريق گذران زندگى مى كرد. همچنين خاستگاه علماى برجسته دخيل در قيام نظير آيات عظام: حسين قمى، آقازاده (فرزند ارشد آخوند خراسانى)، يونس اردبيلى، سيدعبدالله شيرازى، مرتضى آشتيانى، سيدعلى اكبر خوئى (والد آيت الله العظمى ابوالقاسم خوئى مرجع تقليد) به ترتيب عبارت از شهر هاى قم، نجف، اردبيل، شيراز، تهران و خوى بود. 


نكته جالب اينكه وقتى علماى طراز اول مشهد را بعد از قيام دستگير و بعد از بازجويى و محاكمه در تهران (قريب سه ماه) آزاد كردند، مقرر نمودند كه همگى آنان مى بايست به شهر هاى محل تولد خود عزيمت نمايند. به درستى معلوم نيست هدف دستگاه قضايى از اين اقدام چه بود، ولى گويا يك هدف سياسى در آن وجود داشت و آن اينكه صرف نظر از عدم تمركز جمعى از علماى برجسته داراى پرونده سياسى در يك مكان، تضعيف جايگاه حوزه علميه خراسان در كشور بود. 

به هر حال اگر برخى از علماى مذكور هم داراى سابقه چند ساله سكونت در مشهد بودند، بهلول در اين ميان يك استثنا بود، زيرا فقط پنج روز در اين شهر رحل اقامت افكنده و در همين پنج روز هم در مقام سرسلسله جنبان قيام مسجد گوهرشاد ايفاى نقش كرد. همچنين او از اين بخت بزرگ نيز برخوردار شد كه در همان بدو سركوب قيام با جمع انگشت شمارى از يارانش از مسجد گوهرشاد بگريزد و بعد از طى اندكى از مسير به تنهايى عازم افغانستان شود. شانسى بزرگتر از همه موارد فوق اين بود كه حتى بعد از سه دهه و نيم زندگى طولانى در كشور هاى افغانستان، مصر و عراق كه فقط يك قلم آن سى و يك سال زندان در افغانستان بود، در پى اخراج ايرانيان از سوى دولت عراق به ايران برگردد و سال ها همچنان به حيات خود ادامه دهد. 

به هر حال بهلول در سال هاى نخست فضاى انقلابى جامعه فرصتى يافت كه در هر محفل و مجلسى به شرح ماوقع قيام مسجد گوهرشاد بپردازد و شنوندگان را مسحور گفته هاى خود بكند. صرف نظر از ذكر خاطرات او در آن سال ها در برخى نشريات، امروزه در سه منبع آن خاطرات به طور جامع نقل شده است:
 
۱- خاطرات سياسى بهلول كه توسط خود او در آغاز انقلاب بيان شده و از سوى شخصى به نام عبدالعظيم مهتدى بحرانى تدوين و به زبان عربى ترجمه و چاپ شده است. اين كتاب در سال ۱۳۷۸ توسط على اصغر كيميايى به زبان فارسى ترجمه و از سوى موسسه حضرت صاحب الزمان (عج) در مشهد چاپ و منتشر شد. 

۲- متن سخنرانى شيخ محمدتقى بهلول درباره واقعه مسجد گوهرشاد مندرج در كتاب «قيام گوهرشاد» كه توسط سينا واحد تدوين شده است. 

۳- مصاحبه بهلول با گروه تاريخ سيماى جمهورى اسلامى ايران كه در آرشيو سيما نگهدارى مى شود. 

گفتنى است كه محور ها و مباحث اصلى اين منابع يكى است و بهلول به دليل داشتن حافظه قوى جزئيات وقايع را به تمام و كمال شرح داده است. البته در مطالعه و نقل قول از آنها بايسته است كه مطالب حماسه سرايى را از خاطرات جدا كرد. فضاى حماسى خاطرات فوق باعث شده كه در سال هاى نخست انقلاب بهلول به عنوان يك چهره شگفت انگيز و بعضاً اسطوره اى وارد زبان و ادبيات انقلابى شود. به هر حال براساس محوريت خاطرات وى پنج روز قيام مسجد گوهرشاد به شرح ذيل مورد بازكاوى قرار مى گيرد: 

الف- چهارشنبه ۱۸ تيرماه ۱۳۱۴ (اولين روز ورود بهلول به مشهد): همانطور كه گفته شد شغل بهلول وعظ و خطابه بود تا حدودى نيز به عنوان بهلول واعظ در شهر هاى خراسان شهرت يافته بود. در يكى از روز هاى اول تابستان ۱۳۱۴ هنگامى كه در شهر قائن به وعظ مشغول بود، از طريق زائرانى كه از مشهد مراجعت مى كردند، خبر عزيمت آيت الله العظمى قمى از مشهد به تهران جهت گفت وگو با رضاشاه درباره قانون اتحاد شكل لباس و تغيير كلاه را شنيد. از اين رو بلافاصله عزم خود را براى پيوستن به آن مرجع دينى جزم كرد و در گام اول براى كسب اطمينان از سفر قمى عازم مشهد شد. او نقل مى كند: «از مدت ها دنبال چنين مناسبتى مى گشتم كه به يك مرجع از طرف دولت حمله بشود تا من به يارى او بشتابم.» 

به هر حال وى در بدو ورود به مشهد به منزل آيت الله قمى مراجعه و از خبر عزيمت او به تهران اطمينان خاطر حاصل كرد. سپس به حرم امام رضا(ع) رفت تا پس از زيارت به ديدار قمى در تهران بشتابد و از او كسب تكليف كند. اما به محض ورود به حرم فضاى آنجا را به گونه اى غيرمنتظره بر وفق مراد خود يافت. در هر گوشه اى از حرم و مسجد گوهرشاد جمعيتى را مشاهده كرد كه در پاى منابر وعاظ از حصر آيت الله قمى در تهران سخن مى گويند، كنجكاوانه از عكس العمل مردم پرس وجو كرد و خبردار شد كه از چند شب قبل جمعى در مسجد تحصن اختيار كرده اند و وعاظ نيز براى آنان به صورت جسته و گريخته از تغيير كلاه و حتى قرار كشف حجاب سخن گفته و مردم را تحريك مى كنند. به شوق آمد بر فراز منبر ايوان مقصوره رفت و با فرياد هايى توجه همگان را جلب كرد. بعد از تجمع مردم به حاضران وعده داد كه قصد دارد فرداشب مطالب مهمى به سمع و نظر آنها برساند. 

گفتنى است كه در آن روز جمعيت بيشترى نسبت به رو ز هاى قبل در مسجد گوهرشاد تجمع كرده بودند. علت اين امر دستگيرى جمعى از بازاريان در اعتراض به حصر آيت الله قمى و اعلام حمايت از مطالبات او بود كه براى اين منظور آنها تلگرافى به دربار مخابره كرده بودند، به هر حال بهلول در چنين فضايى وارد مسجد شد و چون با استقبال شديد مردم حاضر در آنجا مواجه گرديد، تصميم به ايراد سخنرانى گرفت.۱ 

نكته درخور توجه اينكه بهلول در خاطرات خود اصلاً به اين سخنرانى و فراخوان مذكور اشاره اى نكرده است بلكه در برخى خاطرات موجود از وقايع آن روز ها به اين سخنرانى اشاره و مطالب پراكنده اى از آن نقل شده كه فراخوان براى حضور در سخنرانى شب جمعه سخن اصلى آن بود. از آن جمله شيخ محمد علمى اردبيلى از دستگير شدگان قيام گوهرشاد در خاطراتش نقل مى كند كه بهلول در پايان سخنرانى «تند و انقلابى با يك بيان وافى» گفت: «اى جماعت فردا شب زن [به مجلس و پاى سخنرانى او] نيايد منظورش اين بوده كه فردا كسانى بيايند كه از نظر دل و جرأت مرد و مردانه باشند.»۲
 
در منبعى ديگر خاطرنشان شد: «بهلول گفت: حاضرين به غايبين بگويند؛ فردا شب كه شب پنج شنبه است در اينجا و در همين مسجد و روى همين منبر مطالب مهمى را براى شما خواهم گفت هر كسى نيايد از كيسه اش رفته. البته مى دانم كه فراموش نمى كنيد.»۳ بعد از اين سخنرانى جمعيت پراكنده شدند و بهلول نيز آن شب را در منزل يكى از دوستانش به صبح رساند.۴ 

ب- پنج شنبه ۱۹ تير روز بازداشت و آزادى بهلول: چنين به نظر مى رسد كه در پى فراخوان شب قبل جمعيت قابل توجهى در حرم و مسجد گوهرشاد تجمع كردند. گفتنى است كه ۱۹ تير در مشهد به مناسبت سالروز حمله روس هاى تزارى به حرم مطهر و به توپ بستن صحن مشهور است و اين امر هم در تجمع مردم اثر داشت. به هر حال بهلول كه اينك توسط نيرو هاى امنيتى شناسايى شده بود به منظور گريز از تعقيب و يا احياناً بازداشت از سوى آنان خود را به داخل حرم رساند و در مسجد گوهرشاد رحل اقامت افكند. 

او قصد داشت هر چه زودتر سخنرانى افشاگرانه خود را ايراد و مشهد را ترك كند و با عزيمت به تهران به ديدار آيت الله قمى بشتابد ولى انجام اين سفر به روز شنبه موكول شد، زيرا بهلول اعتقاد داشت هر وقت روز پنج شنبه اى در يكى از شهر هاى مقدس باشد مى بايست شب و روز جمعه را نيز آنجا به سر كند تا آداب زيارت مخصوصه را به جا آورد، سپس آن شهر را ترك كند. در نتيجه او موقتاً در مشهد ماندگار شد تا اينكه در ظهرهنگام پنج شنبه وقوع حادثه اى، تمام برنامه هاى او را برهم زد. همانطور كه قابل پيش بينى نيز بود، ماموران شهربانى كه در تعقيب وى بودند در پى كسب اطلاع از محل استقرار او به سراغش آمده و در صحن حرم امام رضا(ع) دستگيرش كردند. اما همين كه درصدد برآمدند او را از حرم خارج كنند با مقاومت جمعى از حاضران و زائران مواجه شدند. در همين حين چند تن از خدام آمده و واسطه شدند كه او را موقتاً در كشيكخانه حرم نگه دارند و در فرصت مقتضى از حرم خارج نمايند. حسن بهلول نيز به ماموران تعهد داد كه صبح روز شنبه خود را به شهربانى معرفى كند. بدين ترتيب غائله خاتمه يافت و بهلول در كشيكخانه صحن بزرگ حرم زندانى شد. اما هنوز ساعاتى از بازداشت او نگذشته بود كه زائرانى كه از مقابل بازداشتگاه او عبور كرده و از در شيشه اى كشيكخانه بهلول را شناسايى كردند، درصدد آزادى برآمدند.
 
البته بهلول نيز كه اوضاع را بر وفق مراد ديد براى جلب توجه رهگذران «خود را به حالت گريه به مردم نشان داد» در همين هنگام فردى با كت و شلوار وكلاه شاپو و كراواتى [اتحاد شكل كامل لباس و كلاه] يعنى نواب احتشام رضوى از خدام برجسته حرم كه دو ماه پيش از آن ملبس به لباس روحانى بود در آنجا ظاهر شد و بعد از ورود به كشيكخانه با بهلول به گفت وگو پرداخت. لحظاتى بعد كه از بهلول شنيد آيت الله قمى نيز در تهران بازداشت شده همان لحظه به ميان مردم و تجمع كنندگان در مقابل كشيكخانه مراجعه كرده و با صداى بلند فرياد زد: «اى مردم بى غيرت نزديك پنج هزار نفر از چهار تا پليس محافظ بهلول مى ترسيد. بريزيد و عالم خود را آزاد كنيد. لعنت بر كسى كه اين كلاه را بر سر ما گذاشت.» سپس كلاهش را از سر برداشت و زير پا انداخت و با نداى ياحسين ياحسين به كشيكخانه حمله كرد. حاضران نيز كه تا اين لحظه با حيرت شاهد اين صحنه ها بودند، به هيجان آمده و به تبعيت از او به طرف كشيكخانه هجوم آورده و بهلول را آزاد كردند. جمعيتى كه تحت رهبرى نواب احتشام رضوى بهلول را در چنين شرايطى نجات دادند، او را بر فراز منبر صاحب الزمان مسجد گوهرشاد نشاندند.۵ 

بهلول در خاطراتش احساس خود را در آن وضعيت چنين بيان كرده است: «وقتى من روى منبر جاى گرفتم، دست و پاى خود را گم كردم، چرا؟ چون پيش بينى چنين منظره اى را نداشتم و نمى خواستم كه شورش بشود.» اما جمعيتى كه پاى منبر او گرد آمده و شعار مرگ بر شاه، زنده باد اسلام، زنده باد علما سر مى دادند از او مطالبه سخنرانى مى كردند. تا اينكه بهلول زبان به سخن گشود و خطاب به حاضران گفت: «مردم خوب كارى نكرديد كه مرا اين طورى آزاد كرديد. اما اكنون عملى كه شده و ما نبايد نرمى نشان دهيم يا حاج آقا حسين قمى را آزاد كرده و احكام اسلام را جارى كرده و يا همه كشته شويم» سپس در پايان از مردم خواست كه بروند خانه هايشان و آذوقه يك هفته خانواده را تهيه و با سلاح مراجعت كنند.۶ 

بعد از اين سخنان جمع كثيرى از حاضران براى انجام دستور مذكور به سوى منازلشان عزيمت كردند. اما بهلول با باقى مانده افراد (زائران) مكان تجمع را از مسجد گوهرشاد به صحن نو تغيير دادند. زيرا وقت خواب به تدريج فرا مى رسيد و خوابيدن در مسجد مكروه بود. ولى در صحن اشكالى نداشت. بعد از استقرار در مكان جديد جمعيت تحصن كننده آن شب را (شب جمعه) با دعا و نيايش و مناجات با حق تعالى پرداختند. البته برخى نيز در استراحت به سر مى بردند. در اين شب كسى از مقامات امنيتى به سراغ آنها نيامد. 

ج- جمعه ۲۰ تير حمله اول به تحصن كنندگان: چنين به نظر مى رسد كه ماموران امنيتى به صورت محرمانه در داخل جمعيت تحصن كننده حضور داشته و لحظه به لحظه وقايع را گزارش مى دادند، زيرا به يكباره در آستانه اذان صبح صداى شيپور نظامى به صدا درآمد و اين صدا معمولاً نشانه عمليات نظامى بود. البته قبل از حمله فردى از طرف استاندارى به جمع تحصن كنندگان آمد و به آنان هشدار داد كه بهتر است هر چه زودتر متفرق شوند ولى در آن فضاى هيجانى و شور انقلابى گوشى براى شنيدن اين نصايح نبود.
 
آن فرد به ناچار با ناكامى در ماموريتش مراجعت كرد. در اين موقع تمام اطراف صحن و حرم از طرف نيرو هاى انتظامى محاصره شده بود. از همان لحظات حضور ماموران، جمعى از اهالى مشهد كه منازلشان در نزديكى حرم بود و از صداى شيپور نظامى هيجان زده از خواب برخاسته بودند، در اطراف حرم تجمع كردند. اينك ماموران انتظامى اطراف حرم، خود در محاصره اين افراد قرار گرفتند. اين اشخاص نيز درصدد بودند از صف نظاميان عبور كرده به جمع تحصن كنندگان بپيوندند اما ماموران امنيتى مانع مى شدند. در همين لحظات فرمان حمله صادر شد و ناگهان با شليك گلوله اى عمليات آغاز شد. 

نيرو هايى كه در مواضع خود سنگر گرفته بودند، سلاح هاى خود را به طرف تحصن كنندگان نشانه رفتند و از همان آغاز تعدادى از مردم به خاك و خون غلتيدند. جمعيتى كه خارج از محاصره بودند با مشاهده اين صحنه ها به طرف ماموران هجوم آوردند، نيروهاى انتظامى از دو سو مورد حمله قرار گرفتند و تعدادى از آنها زخمى و كشته شدند. در چنين وضعيت بحرانى، فرمانده آنان دستور عقب نشينى صادر كرد. برخى سربازان نيز كه انتظار چنين كشتارى نداشتند - آن هم در صحن حرم مطهر امام رضا(ع) _ تاب و تحمل خود را از دست دادند و به مردم پيوستند اين نكته نيز در عقب نشينى نيروهاى امنيتى بى تاثير نبود. 

بدين ترتيب حمله اول در سحرگاهان روز جمعه ناتمام باقى ماند، متحصنين با ده ها كشته و زخمى، همچنان در موضع خود با عزمى راسخ باقى ماندند و آن روز را به معالجه زخمى ها و دفن شهدا گذراندند. برخى از زخمى ها را به منازلشان و برخى ديگر را به بيمارستان بردند. اما اولياى امور شهر در چه وضعيتى بسر مى بردند و چگونه درصدد چاره جويى اين بحران برآمدند؟ 

اولين كسى كه از طرف دولت از آزادى و حضور بهلول بر فراز منبر مسجد گوهرشاد و به خصوص فراخوان تجمع در شب پنجشنبه اطلاع يافت، مولوى توليت مسجد گوهرشاد بود كه در پى اطلاع از سخنان او، خود را به پاى منبر رساند و درصدد برآمد بهلول را از منبر پايين آورد اما مستمعين پاى منبر به او حمله ور شده و او را كتك مفصلى زدند به طورى كه او را در بيمارستان بسترى كردند. رئيس شهربانى به محض اطلاع از اين حادثه و پيش بينى گسترش قيام، پاسبان بيات رئيس پليس مشهد را نزد استاندار (پاكروان) و فرمانده لشكر خراسان (سرلشكر مطبوعى) فرستاد تا آنها را از جريان امر مطلع سازد. در پى كسب اطلاعات پى در پى از وقايع داخل حرم و مسجد گوهرشاد، نامبردگان طى رايزنى هايى در نيمه شب جمعه تصميم مى گيرند كه غائله را از طريق مامورين مستقر در كلانترى دو كه در جوار مسجد گوهرشاد واقع بود، بخوابانند. 

براى اين منظور استاندار به اتفاق فرمانده لشكر به كلانترى مذكور عزيمت كرده تا ضمن بررسى اوضاع بر حمله قريب الوقوع (حمله اول) به متحصنين نظارت كنند. در بدو افرادى۷ را به جمع تحصن كنندگان مى فرستند تا با نصايح و اندرز آنان را قانع ساخته و پراكنده نمايند، ولى متحصنين و به خصوص بهلول كه اينك رهبرى آنها را به عهده داشت، تقاضاهاى خود را در سه بند مطرح و اعلام مى كنند تا برآورده نشدن اين خواسته ها به تحصن خود ادامه خواهند داد. مطالبات سه گانه آنها عبارت بود از: عدم تغيير كلاه، جلوگيرى از رفع حجاب و بازگشت فورى آيت الله قمى به مشهد. اما مقامات امنيتى مشهد كه قادر به سپردن تعهدى در اين موارد نبودند، ناچار طى مذاكراتى تصميم به قلع و قمع متحصنين مى گيرند. اجراى اين تصميم نيز به صبحگاهان كه عده تحصن كنندگان به حداقل ممكن كاهش مى يافت، موكول شد. تعداد آنان را در اين مقطع بين يكصد و پنجاه تا دويست نفر ذكر كرده اند. 

گفتنى است كه در بدو امر فرمانده لشكر و رئيس شهربانى به علت عدم اخذ دستور از مركز حاضر به اجراى اين عمليات نبودند ولى با اصرار استاندار و به خصوص اتهام وى به شهربانى و توليت مبنى بر اينكه از گزارش به موقع واقعه مذكور خوددارى كرده اند، تصميم گرفته مى شود شهربانى با كمك لشكر (يك اسوران سواره ويك گروهان پياده) در سحرگاهان منطقه را تحت كنترل گرفته و با استقرار يك گردان پياده نيز از نيروهاى خود، به غائله خاتمه بخشند. اما همان طور كه گفته شد در پى هياهو و سروصداها جمع كثيرى از مردم به اطراف حرم ريخته و انجام هر گونه ابتكار عمل را از نيروهاى امنيتى سلب مى كنند. آنان در يك حالت بلاتكليفى و سرگردانى در حالى كه در انجام عمليات خود ناكام ماندند، طى دستورى عقب نشينى كردند و بدين صورت بحران نه تنها خاتمه نيافت، بلكه دامنه آن گسترش يافت. در پى اين ناكامى استاندار به اتفاق فرمانده لشكر و رئيس شهربانى و توليت (اسدى) به تلگرافخانه رفته و مراتب را به مركز (شاه) گزارش دادند. از مركز دستور رسيد كه فوراً به غائله خاتمه بخشند.۸ 

پى نوشت ها:
۱- د. امينى، غائله مسجد، مجله خواندنى ها، سال ۶ ، ۱۱ ش، صص۷-۶ (رك: فصلنامه ياد، سال ،۱۸ شمارگان ۷۰- ۶۷).
۲- قيام گوهرشاد، سينا واحد، خاطرات شيخ محمد علمى اردبيلى، ص ۲۱۳.
۳- جعفر درانى، واقعه مشهد، مجله خواندنى ها، سال ،۳ ش۴ . به نقل از روزنامه نجات (رك: فصلنامه ياد، سال ،۱۸ شمارگان ۷۰-۶۷).
۴- خاطرات سياسى بهلول، ص ۸۸.
۵- رك: واقعه خراسان، مسعود كوهستانى نژاد، مصاحبه با نواب احتشام رضوى، صص ۳۶-۳۲.
۶- خاطرات سياسى بهلول، پيشين، صص ۹۸- ۹۷.
۷ _ در كتاب «واقعه خراسان» اسامى دو فرد گسيل شده مذكور به ترتيب: سرگرد محسن ادارى و سروان ادارى ذكر شده است رك: همان، ص ۱۲۱.
۸ _ د. امينى، غائله مسجد، پيشين، صص ۲۷۸-۲۷۵ 
روزنامه شرق

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا